سلام عزیز

یا صاحب الزمان الغوص و الأمان

سلام عزیز

یا صاحب الزمان الغوص و الأمان

قرآن متن تاریخی یا فرا تاریخی



بسم الله الرحمن الرحیم

آیا تاریخ‌مندی قرآن

از مسائل بسیار چالش برانگیز در مجموعه مباحث کلامی، بحث تاریخی پنداشتن متن قرآن و قائل شدن به این نکته است که قرآن به جهت کیفیت نزول خود (نزول تدریجی) یک متن کاملاً تاریخی است و مانند هر متن بشری دیگر، برای ایجاد آن، انگیزه های بشری، تاثیر مستقیم داشته‌اند همچنین این متن دارای اسلوب و فرم متون بشری است که برای فهم آن تنها و تنها باید قواعد عرفی را ملاحظه نمود  ادامه مطلب ...



در رابطه با خبر سایت منحرف رادیو فردا که چارلی چاپلین رو به عنوان زن باره معرفی کرده و در قسمت نظرات از قول مسلمانان ایرانی این کار را  به اسم صیغه، عادی جلوه داده است:  

ادامه مطلب ...

پیشنهاداتی برای روش آموزش در مدارس و دانش گاه ها 1-    برگزاری اردوی 1- یک روزه ی علمی اول سال برای آشنایی دانش پژوهان با اساتید و رشته ی تحصیلی و چگونگی تحصیل در آن

ادامه مطلب ...


بسم رب الشهدا

می گن دو نوجون بودند که تازه اومده بودند منطقه ٬ کارگزینی لشگر طبق رسم همیشگی ازشون پرسید :
«انگیزتون از جبهه اومدن چیه ؟!»
حرف هر دوشون این بود :

u;s

نظر رهبرانقلاب درباره چت کردن با نامحرم
  
ادامه مطلب ...

 

 

بررسی و نقد دیدگاه تفسیر المنار درباره آیه مباهله

 

***

 

احمد سواری

 

پژوهشگاه حوزه و دانشگاه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده

از آیات کریمه ای که می توان از طریق آن افضلیت و برتری اهل بیت را اثبات کرد، آیه «مباهله» یعنی آیه 61 سوره مبارکه  آل عمران می باشد. بدون شک مفسران و دانشمندان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) و مکتب صحابه در طول تاریخ درباره این آیه بحثهای مختلفی را انجام داده اند. در این نوشتار نویسنده بر آن است تا با بیان نقطه عطف دیدگاه تفسیر المنار درباره تفسیر این آیه، به بررسی و نقد آنها همت گمارد. در این تفسیر، نگاهی به اجماع شیعه و سنی درباره شأن نزول آیه نشده و نویسنده المنار بر آن بوده تا مصداق دیگری غیر از تفسیر مألوف، را برای آن آیه ذکر کنند که آن دیدگاه با تکیه بر روایات صحیح و سخنان مفسران، مورد نقد قرار گرفته است.

 

 

واژه های کلیدی: آیه مباهله، تفسیر المنار، اهل بیت(ع)، روایات، مفسران.

 

 

 

 

 

 

 

 

آشنایی اجمالی با تفسیر المنار

تفسیر المنار در میان تفسیرهاى قرآن کریم داراى رویکردى سیاسى، اجتماعى و تربیتى است که مؤلّف آن به مفسّرى مجدّد با روش تفسیرى نوین شهرت دارد و یکى از پیشگامان و متفکران حرکت اسلامى معاصر است. بنابراین تکرار مکررات فراوانى که در سایر تفاسیر ملاحظه مى‏شود، در این تفسیر جایى ندارد و در بسیارى از موارد، مباحثى نو و تازه عرضه می دارد.

این تفسیر شامل تمام قرآن نمی شود، بلکه تا آیه 53 از سوره یوسف (و ما أبرئ نفسی إنّ النّفس...) خاتمه می یابد که از اول قرآن تا سوره نساء آیه 126 با بیان شیخ محمد عبده و املای سید محمد رشید رضا و در ادامه آن سید رشید رضا با پیروی از سبک و سیاق استادش به تفسیر آیات قرآن پرداخت.

تفسیری که توسط شیخ عبده انجام پذیرفت تفسیری است که شامل روایات صحیح و امور عقلی روشن می شود. در این تفسیر کمتر به مباحث الفاظ، اعراب و نکته های بلاغی پرداخته شده است و معمولاً به اموری که دیگران به آن نپرداختند، پرداخته شده است.

اما تفسیری که توسط سید رشید رضا انجام پذیرفت، تفسیری است که اهتمام فراوانی به روایات پیامبر(ص) و به نقل از مفسران دارد. او در تفسیرش سخت به صوفیه و افکارشان می تازد.[1] و همچنین در جاهای متعدد بدون مناسبت و دلیل به شیعه، تهمت های فراوانی وارد می کند.

از نظر المنار خطاب های سوره ها به مورد و موضوع خاصی اختصاص ندارد، بلکه روی سخن با بشریت است و هدفش استقرار عقاید و آداب و اعمالی استوارتر و پایدارتر است.[2]

صاحب کتاب التفسیر و المفسرون سبک و روش تفسیر المنار را در موارد زیر خلاصه می نماید:

1. اسلام را دین عقل و قانون و مصدر خیر و برکات و اصلاح جامعه دانستن.

2. اعتقاد به این که قرآن تابع عقیده نیست بلکه باید عقیده را از قرآن گرفت.

3. اعتقاد به این که بین حقایق علمی موجود و قرآن تعارضی وجود ندارد.

4. توجه به این نکته که قرآن مجموعه متشکل و واحدی است.

5. حفظ و نگهداری و تأکید بر تفسیر مأثور (تفسیر نقلی) و پرهیز از داستان های اسرائیلی و جعلی.

6. غفلت نکردن از وقایع تاریخی ای که در فهم معانی قرآن تأثیر دارد.

7. به کار گرفتن ذوق ادبی در فهم جوانب مختلف آیات.

8. تفسیر کردن قرآن در پرتو حقایق ثابت و قطعی علمی.

9. پرداختن به مسائل اجتماعی در اخلاق و سلوک.

10. پرهیز از ورود به مسائل غیبی که از محدوده احساس و ادراک دورند.

11. گرفتن موضع درست و استوار در برابر سحر ساحران به ویژه در مورد تأثیر آن در شخصیت پیامبر.

12. گرفتن موضع درست در برابر روایات بی اساس و لو این که در کتب صحاح هم آمده باشند.[3]

متأسفانه در این جا نیز مانند برخی از موارد مشابه دیگر زیاده روی هایی صورت گرفته است که ما با توجه به توصیفاتی که پیرامون تفسیر المنار داشته اند تذکر چند نکته را لازم و ضروری دیدیم. بعضی از صاحب نظران پیرامون تفسیر و مفسران[4] می گویند: از اول قرآن تا آیه 126 سوره نساء به انشای شیخ محمد عبده و املای سید رشید رضا است؛ اما با توجه به این که شیخ محمد عبده (به جهت مصالحی) با تفسیر ترتیبی قرآن (از اول قرآن تا آخر به ترتیب) موافق نبودند و بر این باور بودند که باید به ناگفته ها و نیاز روز جامعه پرداخت؛ از این رو سخن بالا چندان صحیح به نظر نمی رسد، سید رشید رضا در اوایل تفسیرش از قول شیخ عبده می نویسد: قرآن به تفسیری فراگیر و کامل نیاز ندارد، علاوه بر این شاید عمر ما هم کفاف ندهد، ولی نیاز شدیدی به تفسیر بعضی از آیات قرآن وجود دارد.[5]

بنابراین، این طور به نظر می رسد که شاید تمام تفسیر (12جلد) با استفاده از سبک و روش استادش شیخ عبده و احیاناً با استفاده از تفسیرهای منتخب از جانب او انجام پذیرفته است.

برخی از مفسران و محققان علوم قرآنی[6] در بیان سبک و روش تفسیر المنار مواردی را ذکر می کنند که گرچه از ظاهر عبارات آنها به دست نمی آید که آنان در مقام تمجید از رشید رضا و تفسیر او باشند، ولی از قرائن و شواهد و چگونگی چینش موارد بالا به دست می آید که چنین قصدی را داشته اند.

صاحب کتاب التفسیر و المفسرون در ماده پنج و شش[7] و صاحب کتاب المفسرون حیاتهم و منهجهم در ماده هفت می گویند:[8] از موارد سبک و روش تفسیر المنار حفظ و نگهداری و تأکید بر تفسیر مأثور (تفسیر نقلی) و پرهیز از داستان های اسرائیلی و جعلی، غفلت نکردن از وقایع تاریخی ای که در فهم معانی قرآن تأثیر دارد می باشد.

به نظر ما این برداشت درستی از سبک و روش تفسیر المنار نیست، بلکه ما موارد زیادی در تفسیرش سراغ داریم که این دو مورد را نقض می کند و ما در این جا به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می کنیم.

الف) انکار شأن نزول آیه مباهله(که اکنون در صدد بررسی آن هستیم).

ب‌) عدم نقل شأن نزول آیات ولایت، تبلیغ، اکمال و ...

ج) نپذیرفتن روایات پیرامون مهدی

د) اعتماد به اسرائیلیاتی که پیرامون امام علی (ع) جعل شده است و...[9]

شاید گفته شود منظور این نیست که صاحب تفسیر المنار هیچ گونه از مجعولات و اسرائیلیات استفاده نکرد، بلکه نسبت به دیگران کمتر استفاده نمود که در این صورت با اطلاق عبارت سازگار نیست و نیاز به اصلاح دارد.

بخش نخست: تبیین و توضیح آیه مباهله

آیه مباهله، آیه 61 از سوره مبارکه آل عمران است[10] خداوند متعال در آیه مباهله چنین می فرماید:« فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبینَ»(آل عمران/61)

ترجمه: هر گاه بعد از علم و دانشی که ( در باره مسیح ) به تو رسیده ، ( باز ) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند ، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم ، شما هم فرزندان خود را ما زنان خویش را دعوت نماییم ، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت کنیم ، شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

همان گونه که ملاحظه می شود، در این آیه، سخن از «مباهله» می رود که تبیین و توضیح این کلمه بسیار مناسب و ضروری است. معنای لغوی این کلمه مباهله: مباهله از ریشه "بهل" و بر وزن "مُفاعِلَة" است. این کلمه از نظر لغت سه معنا دارد:

1- رها نمودن و به خود وا گذاشتن؛[11]

2- دعایى که همراه با تضرع و اصرار باشد؛

3- لعن و نفرین یکدیگر[12]

اما معناى اصطلاحى آن: زمانى که دو یا چند نفر بر سر مسئله‌اى اختلاف نظر داشته باشند و هیچ کدام حاضر نباشند نظریه طرف مقابل را بپذیرند، در یک جا جمع مى‌شوند و به درگاه خداوند تضرع مى‌کنند و از خداوند مى‌خواهند که آن کس را که بر باطل است رسوا نموده و مورد لعن و مجازات خویش قرار دهد.[13]

با توجه به معناى اصطلاحى مباهله، ماده اصلى مباهله هم مى تواند «بهل» به معناى "رها نمودن و به خود واگذاشتن باشد" و هم «بهل» به معناى "دعاى همراه با اصرار و تضرع"؛ زیرا در مباهله هر یک از طرفین براى طرف مقابل خویش درخواست لعن مى کند و لعنت خدا چیزى غیر از به خود وا گذاشتن و محرومیت از رحمت خدا نیست.

از این جهت، مباهله با معناى اول سازگار است و از آن جهت که مباهله دعایى معمولى نیست، بلکه همراه باتضرع و اصرار است، با معنى دوم هماهنگ است.

شأن نزول آیه مباهله

روایات مربوط به شأن نزول آیه مباهله متعدد و کمی متفاوت است که در اینجا به نقل یکی از آنها اکتفا می کنیم:

هیأتی از مسیحیان منطقه نجران در شهر مدینه، خدمت پیامبر اسلام(ص) رسیدند و چنین گفتند: آیا فرزندی را که بدون پدر به دنیا آمده باشد، دیده اید؟ خداوند متعال در جواب سؤال آنها، آیه 59 (ان مثل عیسی عندالله...) از سوره آل عمران را نازل فرمود و به آنها اعلام کرد که عیسی(ع) همانند حضرت آدم(ع) است که بدون پدر و مادر به وجود آمد. وقتی که هیأت مسیحی بر جهل و ادعای خود اصرار ورزیدند، پیامبر اسلام(ص) ]بر اساس دستور الهی[ آنها را به مباهله فراخواند. آنها تا فردای آن روز از پیامبر(ص) مهلت درخواستند. اسقف اعظم ]روحانی بزرگ هیأت مسیحی[ به آنها چنین گفت: شما فردا به محمد(ص) نگاه کنید. اگر برای مباهله با فرزندان و اهل خود آمد، از مباهله با او بترسید و اگر با اصحاب خود آمد، با او مباهله کنید، زیرا ]در این صورت[ چیزی در بساط ندارند.

فردای آن روز پیامبر اکرم(ص) همراه علی بن ابی طالب، حسن و حسین و فاطمه آمد. آن حضرت(ص) دست علی بن ابی طالب را گرفته بود، حسن و حسین در پیش روی او راه می رفتند و حضرت فاطمه پشت سر آن حضرت(ص) بود. هیأت مسیحی نیز در حالی آمدند، که اسقف اعظم آنها پیشاپیششان بود. هنگامی که او پیامبر اسلام(ص) را با آن چند نفر دید، درباره آنها سؤال کرد به او گفتند که این پسر عمو و داماد او و محبوبترین مردم نزد اوست و این دو پسر، فرزندان دختری او، از علی(ع) هستند و آن بانوی جوان، دخترش فاطمه(ع) است که عزیزترین مردم نزد او و نزدیک ترین افراد به قلب اوست؛ در این هنگام هیأت مسیحی از مباهله امتناع ورزید و اسقف اعظم مسیحیان به پیامبر اسلام(ص) گفت: یا اباالقاسم! ما با تو مباهله نمی کنیم، بلکه مصالحه می کنیم. پیامبر اسلام(ص) نیز با آنها بر پرداخت جزیه مصالحه نمود.[14]

در روایتی آمده است که اسقف آنها گفت: «من صورتهایی را می بینم که اگر از خدا تقاضا کنند که کوهها را از جا برکند، چنین خواهد کرد. هرگز با آنها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و یک مسیحی تا روز قیامت بر روی زمین باقی نخواهد ماند.». همچنین در روایت دیگری آمده است که پیامبر اسلام(ص) پس از امتناع هیأت مسیحی از مباهله و رضایت دادن آنها به پرداخت جزیه چنین فرمود: «قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث نمود، اگر آنها با ما مباهله می کردند، وادی آتش بر روی آنها می بارید.»[15]

مصادر مکتب صحابه درباره شأن نزول آیه مباهله

اگر به منابع حدیثی و تفسیری مکتب صحابه نگاه کنیم، خواهیم دید که درباره آیه شریفه مباهله، روایات بسیاری از پیامبر اسلام(ص)، اهل بیت(ع) و اصحاب و تابعین نقل شده است. در اینجا قبل از ذکر نمونه هایی از این روایات، نگاهی گذرا به منابع فریقین می کنیم و قسمتی از منابع متعدد این روایات را ارائه می دهیم:

1.صحیح مسلم، مسلم نیشابوری(متوفای 261ق)، ص 1042، ح 32(کتاب الفضائل باب فضائل علی بن ابی طالب).

2. الجامع الصحیح(سنن ترمذی)، ابوعیسی محمد بن عیسی ترمذی(209ـ297ق)، ج 5، ص 225، ح 2999.

3. اسباب النزول، واحدی نیشابوری(متوفای 468ق)، ص 90ـ91.

4. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری(متوفای 405ق)، ج 3، ص 150.

5. جامع البیان عن تأویل آی القرآن، محمد بن جریر طبری(متوفای 310ق) ج 3، ص 300ـ301، جزء 3.

6. تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم(متوفای 327ق)، ج 2، ص 667ـ668، احادیث 3616ـ3619.

7. تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر دمشقی(متوفای 774ق)، ج 1، ص 379.

8. الدر المنثور فی التفسیر المأثور، جلال الدین سیوطی(متوفای 911ق)، ج 2، ص 231ـ233.

9. تفسیر الکشاف، جارالله زمخشری(متوفای 538ق)، ج 1، ص 368ـ370.

10. الجامع الاحکام القرآن، قرطبی(متوفای 671ق)، ج 3، ص 104( چاپ مصر، 1936م).

11. تفسیر السمرقندی، نصربن محمد سمرقندی(متوفای 375ق)، ج 1، ص 274ـ275.

12. تفسیر الفخر الرازی، فخر رازی( 544ـ604ق)، ج 8، ص 88ـ89.

13. تفسیر البیضاوی، عبدالله بن عمربیضاوی(متوفای 791ق)، ج 1، ص 163.

14. المسند، احمدبن حنبل، ج 1، ص 185، چاپ مصر.

15. دلائل النبوة، حافظ ابونعیم اصفهانی، ص 297.

16. جامع الاصول، ابن اثیر، ج 9، ص 470، السنة المحمدیة، مصر.

17. تذکرة الخواص، ابن جوزی، ص 17.

18. تفسیر روح المعانی، آلوسی، ج 3، ص 167، منیریه، مصر.

19. تفسیر الجواهر، شیخ طنطاوی، ج 2، ص 120، چاپ مصر.

20. الاصابة، احمدبن حجرعسقلانی، ج 2، ص 503، چاپ مصر.

شایان ذکر است که قاضی نور الله شوشتری در کتاب احقاق الحق حدوداً شصت نفر از بزرگان (مفسران، محدثان و) اهل سنت را نام می برد که به اختصاص آیه مباهله به اهل بیت(ع) تصریح نموده اند.

اکنون پس از آشنایی اجمالی با قسمتی از منابع روایات مربوط به آیه مباهله، با مراجعه به تعدادی از منابع تفسیری و حدیثی مکتب صحابه، نمونه هایی از احادیث و روایات را ذکر می کنیم و سپس به دیدگاه المنار در این خصوص خواهیم پرداخت.

روایت نخست:

«...قال جابر: و فیهم نزلت «ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم» قال جابر: «انفسنا و انفسکم» رسول الله(ص) و علی بن ابی طالب و «ابنائنا» الحسن و الحسین و «نسائنا» فاطمة؛ جابر می گوید: آیه مباهله درباره آنها (اهل بیت) نازل شده است منظور از «خودمان» رسول خدا و علی بن ابی طالب است، منظور از «پسران ما» حسن و حسین و منظور از «زنان ما» فاطمه است.[16]

روایت دوم:

«...عن زید بن علی فی قوله:«تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم...»الآیة، قال: کان النبی(ص) و علی و فاطمة و الحسن و الحسین؛ از زید بن علی نقل شده است که درباره آیه مباهله گفت: آنان پیامبر(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین بودند.[17]

روایت سوم:

عن السدی «فمن حاجک فیه من بعد ماجائک من العلم...الایة» فأخذ یعنی النبی(ص) بید الحسن و الحسین و فاطمة و قال لعلی اتبعنا، فخرج معهم. فلم یخرج یومئذ النصاری و قالوا: انا نخاف ان یکون هذا النبی(ص) و لیس دعوة النبی کغیرها، فتخلفوا عنه یومئذ. فقال النبی(ص): لوخرجوا لاحترقوا فصالحوه علی صلح...؛[18]سدی نقل می کند: هنگامی که آیه مباهله نازل شد، پیامبر خدا(ص) دست حسن و حسین و فاطمه را گرفت و به علی فرمود که به دنبال آنها بیاید و بدین وسیله جهت مباهله آماده شدند، ولی مسیحیان حاضر به مباهله نشدند و گفتند: ما می ترسیم که این همان پیامبر خدا باشد و دعای پیامبر مانند دعای دیگران نیست. بدین جهت در آن روز از مباهله امتناع ورزیدند. پیامبر خدا(ص) فرمود: اگر آنها مباهله می کردند، می سوختند. بنابراین پیامبر خدا(ص) با آنها مصالحه نمود... .

روایت چهارم:

عامربن سعدبن ابی وقاص از پدرش نقل می کند که روزی معاویة بن ابی سفیان به وی گفت: چرا ابوتراب(علی بن ابی طالب) را سبّ نمی کنی؟ سعدبن ابی وقاص گفت: به خاطر سه خصلتی که پیامبر خدا درباره وی فرموده است... و یکی از آنها چنین است:

«و لما نزلت هذه الآیة «فقل ندع ابنائنا و ابنائکم» دعا رسول الله(ص) علیا و فاطمه و حسنا و حسینا، فقال: اللهم هؤلاء اهلی؛[19] هنگامی که آیه مباهله نازل شد، پیامبر خدا(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین را فراخواند و سپس گفت: خداوندا! اینان اهل من هستند.»

حاکم نیشابوری(متوفای 405ق) پس از نقل این روایت چنین می نویسد: هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین و لم یخرجاه؛[20] این حدیث بر اساس شرط صحت و پذیرش حدیث بخاری و مسلم، صحیح است، ولی آن دو این روایت را نقل نکرده اند.

بیان دیدگاه المنار درباره شأن نزول آیه

نویسندگان المنار هر چند در ابتدای این تفسیر، آن را روش مند معرفی کرده اند. اما متأسفانه در موارد بسیاری از روش خویش دور شده و باور خود را بر آیات قرآن عرضه داشته اند. از نمونه بارز آن می توان به آیات شفاعت، ولایت و آیه مباهله نیز کرد. آنان در خصوص این آیه افضلیت اهل بیت را با ایجاد ابهام ها و اشکال هایی، زیر سوال برده اند که به شماری از آنها اشاره و سپس مورد نقد قرار خواهد گرفت. 

اشکال نخست

یکی از مهم ترین سؤالات مطرح شده درباره آیه مباهله، که یکی از محور های تأکید المنار بر عدم اختصاص یافتن این آیه به اهل بیت نیز هست، تعبیر جمع در این آیه شریفه و عدم مطابقت آن با احادیث و روایات موجود در منابع فریقین است که در آنها مصادیق این آیه افراد معیّن ـ نه جمع ـ معرفی می شوند. طبق احادیث و روایات موجود در منابع فریقین، منظور از «ابناءنا» ـ پسران ما ـ حسن و حسین، منظور از «نسائنا» ـ زنان خویش ـ فاطمه زهرا(س) و منظور از «انفسنا» ـ نفوس خود ـ پیامبر اسلام(ص) و امام علی(ع) است. از طرف دیگر طبق بیان محمدرشیدرضا در زبان عربی کلمه «نسائنا» ـ زنان ما ـ بر دختر شخص و نیز «انفسنا» ـ نفوس ما ـ بر یک نفر (امام علی) اطلاق نمی شود.[21]

نقد و بررسی

در پاسخ به این سؤال مطرح شده باید بگوییم:

1. پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) مبیّن و مفسر آیات نورانی قرآن کریم است. خداوند متعال در همین خصوص می فرماید: «وانزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون.(نحل/44) ما این ذکر را بر تو نازل کردیم تا آنچه را به سوی مردم نازل شده است، برای آنها روشن سازی و شاید اندیشه کنند.» بنابراین بر امت اسلامی فرض است که پیامبر اسلام(ص) را مفسر و مبیّن حقیقی قرآن کریم بدانند و بیانات آن حضرت(ص) را در این باره بدون چون و چرا بپذیرند.

2.بر اساس روایات و احادیث صحیح و مورد قبول مکتب اهل بیت(ع) و مکتب صحابه،  پس از نزول آیه مباهله، پیامبر اسلام(ص) جهت انجام مباهله با هیأت مسیحی نجران، علی بن ابی طالب(ع)، فاطمه زهرا(س)، حسن و حسین(ع) را همراه خود آورده و آنها را اهل بیت خود معرفی نموده است.[22] به همراه آوردن این اشخاص در واقع نوعی تفسیر و تبیین کلمات به کار رفته در این آیة مباهله(ابنائنا، نسائنا، و انفسنا) است و اگر کسی در این خصوص اعتراضی داشته باشد، در واقع به شخص پیامبر اکرم(ص) اعتراض می کند.

3. قرآن کریم مملو از چنین مواردی است که در آنها به جای یک فرد ضمیر یا صیغه جمع به کار رفته است که در اینجا به دو مورد آن اشاره می کنیم:

الف. سوره آل عمران، آیه 173

«الذین قال لهم الناس قدجمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل؛ اینها (مومنان واقعی) کسانی بودند که (بعضی از) مردم به آنان گفتند: مردم]لشکر دشمن [ برای ]حمله به[ شما اجتماع کرده اند. از آنها بترسید، اما این سخن برایمان آنها افزود و گفتند: «خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست.» براساس دیدگاه عده ای از مفسران، قائل این سخن نعیم بن مسعود الاشجعی بود که وی به دستور ابوسفیان، قصد ترساندن مسلمانان از مشرکان را داشت.[23]

ب. سوره آل عمران، آیه 181

«لقد سمع الله قول الذین قالوا ان الله فقیر و نحن اغنیاء...؛ همانا خداوند سخن آنها را که گفتند: خدا فقیر است و ما بی نیازیم، شنید.» بر اساس اعتراف عده ای از مفسران فریقین، قائل این سخن بی اساس، حیّ بن احطب و یا غنحاصاز یهودیان بوده است.[24]

ج: همچنین آیه ولایت، «انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون »(مائده/5)

در این آیه گر چه عبارات و الفاظ آیه تماما به صیغه جمع است؛ ولی به اتفاق نظر علمای فریقین این آیه نه تنها در شان مولای متقیان، علی علیه السلام نازل شده است؛ بلکه اختصاص به آن حضرت دارد و نظیر آیه نجوی(مجادله/11) هیچ کس جز ایشان، به مضمون و محتوای آن عمل نکرده است.[25] همچنین آیه 6 سوره نور «و الذین یرمون ازواجهم و لم یکن لهم شهداء الا انفسهم فشهادة احدهم اربع شهادات بالله انه لمن الصادقین »

این آیه که به آیه لعان معروف است، بر حسب روایات در شان هلال بن امیه و یا فردی دیگر نازل شده است.[26] اما چنانکه ملاحظه می شود، تمامی تعابیر موجود در آیه به صیغه جمع آمده است. همچنین آیه 2 سوره مجادله «الذین یظاهرون منکم من نسائهم ماهن امهاتهم...»؛ این آیه که به آیه ظهار مشهور است، در شان اوس بن صامت نازل گردید.[27]  حال آنکه دارای تعابیری عام است و به شکل جمع بکار رفته است.

اگر به آیات نورانی قرآن کریم و شأن نزول آنها توجه بیشتری کنیم، روشن خواهد شد که در موارد متعددی، به جای یک فرد از ضمیر و یا صیغة جمع استفاده شده است که همة اینها نشانه بی اساس بودن سؤال مورد بحث است.

یکی دیگر از شبهات مهم در خصوص آیة مباهله و روایات مربوط به آن، ادعای ساختگی بودن احادیث و روایات مربوط به آن است.

محمد رشیدرضادر همین خصوص چنین می نویسد:

و مصادر هذه الروایات الشیعة و مقصدهم منها معروف و قداجتهدوا فی ترویجها مااستطاعوا حتی راجت علی کثیر من اهل السنة...؛[28] مصادر این روایات مربوط به شیعه است و منظور و مقصود آنها نیز معلوم است. آنها در ترویج این روایات به اندازة توان خود کوشش نمودند و بدین وسیله این روایات در میان بسیاری از اهل سنت رایج گشته است.

 

 

نقد سخن المنار

در پاسخ به این شبهة بسیار سست و غیرعلمی، ذکر مطالب ذیل را مناسب و کافی می بینیم:

1. همان گونه که در ابتدای این بحث(بخش دوم) گذشت، روایات مربوط به شأن نزول آیه مباهله، در منابع متعدد عامه موجود است. همچنین علاوه بر منابع متعدد عامه، در تعداد قابل توجهی از منابع تفسیری، حدیثی و کلامی مذهب اهل بیت(ع) نیز امثال این روایات با طرق مختلف نقل و ثبت شده است که قسمتی از آنها را در بخش دوم ملاحظه کردید.

2. ادعای مزبور به سبب نداشتن دلیل علمی و منطقی، قابل قبول نیست و در عین حال برای مذهب اهل سنت، بسیار خطرناک به نظر می رسد؛ چون اگر روایات مربوط به آیة مباهله به وسیلة پیروان مذهب اهل بیت(ع) در کتب حدیثی و تفسیری معتبر اهل سنت مانند صحیح مسلم، سنن ترمذی، مستدرک علی الصحیحین و تفاسیر طبری، سمرقندی، فخر رازی و ابن کثیر دمشقی، وارد شده باشد، آن وقت باید در مورد سایر احادیث و روایات موجود در آنها نیز چنین ادعایی به عمل آید که در این حال، این احادیث و روایات برای خوانندة خود یقین و اعتماد نمی آورند، اما چنین ادعایی تنها در مورد احادیث و روایات مربوط به برتری و فضیلت اهل بیت(ع) ارائه می شود که این هم دلیل و قرینة خوبی بر بی اساس بودن آن است.

اشکال دیگر المنار متوجه محتوای احادیث است. نویسنده می گوید: «عرب از گفتن کلمة زنانمان، هرگز دختر خویش را اراده نمی کند.» اما این سخن نیز پآیه علمی ندارد و مدعایی بی دلیل است زیرا که اولاً استعمال واژه نساء و اطلاق آن بر «بنت» از نظر عرف عرب هیچ اشکالی ندارد و ثانیاً با تکیه بر عرف عرب، نمی توان احادیثی را که برخی آنها را متواتر دانسته اند، رد کرد و با استناد به آن به تفسیر قرآن پرداخت.

و اما آخرین اشکال المنار بیان دیگری از اشکال دهلوی است. وی می گوید این که در احادیث و اخبار گفته شده آیه مباهله درباره نصرانیان نجران است، صحیح به نظر نمی رسد زیرا هیأت نجرانى، زنان و فرزندان خود را به همراه نداشتند!

اولاً عبده یا رشید رضا باید پاسخ دهد که اگر آیه درباره نصرانیان نیست، پس خداوند در این آیه به چه کسانی نظر دارد؟ و ثانیاً پیش از این نیز گفتیم که خداوند سبحان در آیه مبارکة مباهله به رسولش دستور می دهد: به نجرانیان بگو اگر حقیقت را نمی پذیرید، زنان و فرزندان و جان هایتان را فرا خوانید تا مباهله کنیم. یعنی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم موظف بودند با نجرانیان قرار مباهله بگذارند؛ نه این که به هنگام نزول آیه، بلافاصله به مباهله با آنان مبادرت ورزند و چنان چه نصارا قرار مباهله را می پذیرفتند، باید زنان و فرزندان خود را حاضر می کردند؛ اما مسلم است که آنان این قرار را نپذیرفتند و حاضر به مباهله نشدند؛ پس این اشکال که هیأت نجرانی زنان و فرزندان خود را به همراه نداشتند، ناشی از عدم تفطّن عبده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع:

ایازی، محمد علی، المفسرون حیاتهم و منهجهم، ج 3، ص 1132- 1138.

 علامی، ابوالفضل، فرقانی، قدرت الله، حسینی، سید علی، آشنایی با تفاسیر و مفسّران، ص 133، اداره آموزش های عقیدتی سیاسی ولی فقیه در سپاه، چاپ اول، 1379.

 معرفت، محمد هادی، تفسیر و مفسران، ج 2، ص 1012 و 1013، الجامعة الرضویة للعلوم الاسلامیة، چاپ دوم، 1384 ش.

رساله " بررسی دیدگاه های سید قطب و رشید رضا در «فی ظلال القران» و «المنار» در  باب شیعه" از عبدالرحیم رضاپور (مقطع کارشناسی ارشد، دانشگاه ادیان و مذاهب، 1388)

 



[1] . ایازی، محمد علی، المفسرون حیاتهم و منهجهم، ج 3، ص 1132- 1138.

[2] . علامی، ابوالفضل، فرقانی، قدرت الله، حسینی، سید علی، آشنایی با تفاسیر و مفسّران، ص 133.

[3] .  عرفت، محمد هادی، تفسیر و مفسران، ج 2، ص 1012 و 1013

[4].   معرفت (ره) صاحب کتاب التفسیر و المفسرون؛ ایازی صاحب کتاب المفسرون حیاتهم و منهجهم.

[5]. .........

[6] . صاحب کتاب التفسیر و المفسرون و المفسرون حیاتهم و منهجهم.

[7].  معرفت، محمد هادی، تفسیر و مفسران، ج 2، ص 1012.

[8].  ایازی، محمد علی، المفسرون حیاتهم و منهجهم، ج 3، ص 1136.

[9].  جهت دستیابی به تفصیل آن به رساله " بررسی دیدگاه های سید قطب و رشید رضا در «فی ظلال القران» و «المنار» در  باب شیعه" از عبدالرحیم رضاپور (مقطع کارشناسی ارشد، دانشگاه ادیان و مذاهب، 1388) مراجعه نمایید.

[10].  اسوره آل عمران دارای دویست آیه است و از سوره های مدنی به حساب می آید. در این سوره مبارکه از معارف بلند اسلامی، دستورهای جاوید دینی و برخی سرگذشتها سخن به میان آمده است.

[11].   راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان، داود، ص ۱۴۹.

[12].  ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان العرب، ج ۱۱، ص ۷۱٫.

[13]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏۲، ص ۵۷۸٫ ‏.

[14]. شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 762.

[15].  الواحدی النیشابوری، اسباب النزول، ص 90، و  الزمخشری، تفسیر الکشاف، ج 1، ص 369.

[16].  ابن کثیر الدمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 379. و اسباب النزول، ص91. و السیوطی، الدرالمنثور فی التفسیر المأثور، ج 2، ص 231.

[17]. 14. الطبری، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج 3، ص 300.

[18].  15. همان و ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 667، ح3618.

[19]. مسلم النیشابوری، صحیح مسلم، ص 1042، ح 32،(الفضائل، باب فضایل علی بن ابی طالب(ع). و  الترمذی، الجامع الصحیح(سنن الترمذی)، ج 5، ص 225، ح 2999؛ و الحاکم النیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 150(کتاب معرفة الصحابة، باب من مناقب اهل بیت رسول الله. و  الدرالمنثور فی التفسیر المأثور، ج 3، ص 232ـ233. و رشید رضا، تفسیر المنار، ج 3، ص 322.

[20]. المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 150.

[21]. ر.ک: تفسیر المنار، ج 3، ص 322.

[22].  ر.ک: صحیح مسلم، ص 1042، ح 32؛ سنن التزمذی، ج 5، ص 225، ح 2999؛ المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص150، الدر المنثور فی التفسیر المأثور، ج 3، ص 232ـ233؛ اسباب النزول، ص 90ـ91؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج 3، ص 300، جزء 3، الامالی، شیخ طوسی، ص 307، ح 616؛ تفسیر العیاشی، ج 1، ص 177، احادیث 54،58،59؛ تفسیر الفرات الکوفی، ص 85ـ90، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 49ـ50، احادیث 9،12،13،14و...

[23]. ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 889؛ تفسیر البیضاوی، ج 1، ص 190؛ تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 438(ابن کثیر در تفسیر خود، قائل این سخن را شیطان معرفی کرده است)؛ تفسیر المنار، ج 4، ص 238ـ239.

[24]. ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 898؛ تفسیر البیضاوی، ج 1، ص 193؛ تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 443.

[25]. ر.ک: الغدیر، 3/162-155; اسباب النزول، ص 27 به بعد.

[26]. مجمع البیان، 7/201; الاتقان، 1/29; اسباب النزول، 104.

[27]. مجمع البیان، 9/371; الاتقان، 1/29; اسباب النزول، ص 76.

[28].  تفسیر القرآن الحکیم(تفسیر المنار)، ج 3، ص 322.

احکام ذبح

1- أجزاء حیوانی که ذبح شرعی نشده است

سؤال: ظاهراً بین مسئله 1756 و مسئله سوم از مسائل مهم و مورد ابتلا، که در آخر توضیح المسائل حضرتعالى آمده است، تناقضى به چشم مى خورد; لطفاً بفرمائید: چنانچه حیوانى به غیر از دستور شرعى ذبح شده باشد، آیا پوست و چرم آن حیوان (چنانچه از ممالک غیر اسلامى باشد) پاک است؟

پاسخ: این دو مسئله با هم منافاتى ندارد; در یک مسئله سخن از حلال و حرام بودن گوشت است و در مسئله دیگر سخن از پاک بودن آن، آرى حیوانى که به صورت غیر شرعى ذبح شده گوشتش حرام، ولى چرم و پوست و گوشت آن پاک است.

2- استفاده از چرم حیواناتی که ذبح شرعی نشده اند

سؤال:  استفاده نمودن از چرمهاى کشورهایى که ذبح شرعى ندارند، مثل کیف، کفشها و جلد دفترهایى که چرم آنها خارجى است، چه صورت دارد؟

  ادامه مطلب ...

ذبح شرعی

 

واضح است که تأمین مواد پروتئینی ( گوشت و فرآورده‌های آن ) بخش عظیمی از مسئله تغذیه را تشکیل می‌دهد و این ماده از ضروری ترین مواد غذایی است ، زیرا نقش اساسی را در رشد انسانها داشته و فقدان آن موجب پیامدهای ناگوار و سوء تغذیه می‌شود و مهمترین منبع تامین این ماده حیوانات هستند.

درباره استفاده از این منبع غنی جهت تغذیه سالم پرسشهایی مطرح بوده وبا پیشرفت صنعت و زیادی جمعیت سؤالات جدی‌تری را پیش روی ما قرار داده است . از جمله ‌اینکه آیا تفاوتی میان حیوانات در زمینه استفاده از گوشت آن وجود دارد؟ تفاوت آن چیست؟ آیا می شود از گوشت همه جانوران استفاده کرد ؟ نشانه های حرام وحلال بودن جانداران کدام است ؟
با این تفسیرنظارت شرعی برذبح، یکی ازبدیهی ترین ودرعین حال ازمهمترین باورهای دینی واسلامی درمقوله تغذیه جامعه است که درجوامع اسلامی به خصوص درکشور جمهوری اسلامی ایران باتوجه به اعتقادات وحساسیت های  مذهبی واسلامی جامعه، اهمیت بسزایی دارد و میتوان گفت که نظارت بر ذبح شرعی از جمله مواردی است که با سلامت روح و جسم جامعه وابسته  است .
ادامه مطلب ...